پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
داستانک - بابا!تويي؟!

بابا!تويي؟!

توي تاريكي شب چهره 2 دختري كه كنار خيابان ايستاده بودند واضح نبود.اما دكتر سوارشان كرد. اين اولين باري نبود كه توي راه برگشت از مطبش هم چين كاري مي كرد!

چند قدم جلوتر يكي از دخترها كه چهره اش از درون آينه به طور كامل براي راننده نمايان شده بود ، گفت: " آقا ما چارراه بعدي پياده مي شيم.چقد تقديم كنم. "

مرد با لحني مرموزانه جواب داد: " كجا خوشگل خانوم.حالا امشبرو با ما بودي! "

دختر جا خورد.

لحظاتی بعد دوستش كه تازه چهره راننده را ديده بود با صدايي متقاطع و حالتي بهت آلود گفت: " بابا!تويي ؟! "

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 19:49 | | لينک به اين مطلب
جمعه ۳ تیر ۱۳۹۰
آقای کفاشیان ! بخند...

آقای کفاشیان ! بخند...

ديدار تيم هاي اميد ايران و عراق

 


پس از نوشت نویس:

اندر احوالات روزگار اسف بار فوتبال و بویژه تیم های ملی حرف های زیادی دارم ولی چون به شدت از این وضعیت عصبانی هستم و دلم نمی خواد شمارا هم به یاد ناراحتی های فوتبالیتون بندازم خفقان اختیار میکنم.اما فقط باید اینو بگم که برای این عملکرد ... آقای کفاشیان و همکاراشون یک توجیه به ذهنم می رسه و اون اینه که این دوستان با توجه به این که دیدن جوانان کشور در حوزه های مختلف علمی و ورزشی در حال افتخار آفرینی هستند با خودشون گفتند که ما فدایی بشیمو به منظور جلوگیری از قرگی بیش از حد ایرانیان یک کم تحقیر هم براشون به ارمغان بیارم یا به قول ما مشهدی ها کمی ملتو بجزونیم!!

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 13:54 | | لينک به اين مطلب
پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۹۰
چمران بی مثال

چمران بی مثال

 

از نگاه من چمران فقط يکيست.يعني فقط چمران مثل چمران بود.نمي‌دانم!شايد بعدا بيايند افرادي که بشوند "مثل چمران".

ولي حالا من کسي را نمي‌شناسم که از دل خانه هاي فقير نشين کوچه پس کوچه هاي بيروت سوخته تا قله هاي يخ زده کردستان حکايت گر دلاور مردي هايش باشد.

نمي شناسم مردي را که دانشگاه بريکلي نامش را با عنوان شاگرد اول ثبت کرده باشد و در حالي که بورسيه حکومت است عليه رژيم طاغوتي فعاليت کند.

 نمي شناسم دکتراي فيزيک پلاسمايي را که نوشته هايش تا عمق وجود را متاثر کند و نقاشي هايش چشم را به بلنداي ديده مبهوت.

نمي شناسم استاد دانشگاهي را که در آمريکا کار و خانواده خود را رها کند و تنها با يک هدف به سوي سختي هاي بي پايان بشتابد؛اداي تکليف. آري! فقط چمران اين گونه بود.

به قول استاد رحيم پور ازغدي" افراد زيادي در طول تاريخ حرف هاي زيبا زده‌اند.اما يک تفاوت مهم وجود دارد ميان افرادي که حرفهايشان را زندگي کردند و با عمل و خون شان شعر و نثر نوشتند با آن هايي که با گفتن و نوشتن ها زندگي کردند."... وچمران جزو آن هايي بود که اثبات کرد حرفهايش را زندگي مي کند.

مطلب پيش رو بخش هايي از سخنان حسن رحيم پور ازغدي عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي درباره شخصيت شهيد چمران است که هفته گذشته در همايش"مثل چمران" در مشهد بيان شد.

مشروح صحبت های آقای رحیم پور در ادامه مطلب و ویژه نامه شاگرد اول مدرسه عشق روزنامه خراسان


پس از نوشت نویس:

* از همون اولین باری که توی سن ۱۵-۱۶ سالگی رفتم دهلاویه عاشق شخصیت شهید چمران شدم.برام خیلی جالب بود که این مرد چطوری همه خوبی ها را در وجودش با هم گره زده؛عرفان ، هنر ، گفتار زیبا ، علم و از همه مهم تر بندگی خالص و مسئولیت شناسانه.

شاید عملم با این چیزی که میگم هیچ سنخیتی نداشته باشه ولی دوست دارم بزرگترین آرزوم این باشه که "مثل چمران" بشم.هرچند که ره دراز است و ....

* این مطلب را هم توی زمان نسبتا کوتاهی برای ویژه نامه شهید چمران روزنامه که اسمش شد "شاگرد اول مدرسه عشق " نوشتم.ببخشید که ایرادات کوچک و بزرگ زیادی داره.در ضمن ببخشید که با چند روز تاخیر از سالروز شهادت شهید چمران و انتشار ویژه نامه مطلب را روی وبلاگ گذاشتم.

* این روزها امتحتانات دانشگاه و کارهای روزنامه و ... زمان زیادی برای وبلاگ نوشتن بهم نمیده.ولی معمولا وبلاگ خوندنو ترک نمی کنم.الا ایحال دعا کنید من که توی طول ترم نه کلاسی رفتم و نه درس چندانی خوندم در نهایت به رستگاری از نوع درسیش برسم.البته خودمم می دونم خیلی پرروییه!این آخریا دیگه وقتی می رفتم کلاس نه تنها دوستان نزدیک که دوستان دور و حتی استادان محترم هم از تیکه هاشون مارو بی نصیب نمیگذاشتن.ولی خدارا شکر هیچ کدام حذفم نکردند!!!!


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 13:19 | | لينک به اين مطلب