
آخوندي در ادامه از دل تنگي هايش گفت. از اين که اگر يک روز مهدي را نمي ديد گويي کمبودي در زندگي داشت و از اين که اکنون حدود ۲۶ سال است اين جاي خالي را احساس مي کند.وي ساده زيستي، اخلاص، صداقت، شجاعت، شوخ طبع بودن و... را بارزترين ويژگي هاي هم رزم شهيدش عنوان کرد و اين گونه گفت: «مهدي ميرزايي از معدود افرادي بود که در خط مقدم جبهه، براي روحيه دادن به بچه ها با شجاعت و اخلاص گام بر مي داشت. او مصداق بارز اين حديث بود که مي فرمايد: «مردم را به وسيله اي به غير از زبانتان هدايت کنيد».
«سردار نجاتي» يکي ديگر از هم رزمان شهيد ميرزايي هم که از سال هاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي با او آشنا بوده است، طي سخناني در اين مراسم از شهيد ميرزايي به عنوان مردي باغيرت و نترس ياد کرد و به بيان خاطره ماجراي شهادت او پرداخت نجاتي گفت حدود يک ماه قبل از شهادتش بود که از حج برگشته بود.کمي با قبل تفاوت کرده بود و ديگر مثل گذشته اهل شوخي نبود.من و او همراه با هم براي حضور در ميمک عازم جبهه شديم. چون تعداد نيروها کم بود، نيروهاي ما را گرفتند و در اختيار ديگر يگان ها قرار دادند و به اين ترتيب ما به نيروهاي آزاد و در اختيار فرمانده تبديل شديم.شب عمليات نيروهاي ما پايين منطقه «يال شهدا» متوقف شده بودند که ميرزايي در حرکتي مبتکرانه با استفاده از بولدوزر خط را شکست و راه را باز کرد.صبح روز بعد آقاي قاليباف به ما گفت که برويد روي تپه و سلاح و مهمات شهدا را جمع آوري کنيد تا اگر دشمن قصد تک زدن داشت، از اين سلاح ها استفاده نکند. به اين ترتيب من، مهدي ميرزايي و چند رزمنده ديگر براي اين کار عازم شديم. نزديک اذان ظهر بود که ما سلاح ها را جمع کرده بوديم اما خودروي تويوتايي که با آن به اين منطقه آمده بوديم، توان بالا آمدن از تپه را نداشت. در همين حال بود که «تک» عراقي ها هم شروع شد و منطقه زير آتش شديد دشمن قرار گرفت.مهدي از من خواست که پايين يال شهدا بمانم و خودش هم گفت که به بالاي منطقه مي رود. بعد از اين که کمي شدت آتش عراقي ها کمتر شد، من به قرارگاه برگشتم. حدود ساعت ۳ بعدازظهر بود که شهيد چراغچي نزد من آمد و گفت که بايد به معراج شهدا برويم. زيرا شهيدي را آورده اند که چهره اش شناخته نمي شود زماني که من براي شناسايي اين شهيد رفتم ديدم که بخش زيادي از صورتش از بين رفته و تنها محاسنش باقي مانده است.زماني که دقت کردم از آثار ترکش روي دست هايش او را شناختم.او مهدي ميرزايي بود. آن جا بود که فهميدم حجش قبول شده است.
سردار اسماعيل قاآني يکي از فرماندهان سپاه خراسان در دوران ۸ سال دفاع مقدس هم در سخنان خود از دلاورمردي هاي شهيد ميرزايي ياد کرد و با بيان اين که شهداي ما عزت را احيا کردند، گفت: شيوه زندگي شهيد ميرزايي و اين که در خيلي مواقع دشمن را در ميدان نبرد «به بازي مي گرفت»، نشأت گرفته از فرهنگ عزيزبودن شهداي ما بود.شهيد ميرزايي جزو رزمندگاني بود که همواره در زمان عمليات، تخريب و... جلودار بودند. او هيچ گاه به ديگران نمي گفت: برويد، مي رفت و به بقيه هم مي گفت: بياييد»سردار قاآني سپس با تاکيد بر اين که رمز موفقيت شهداي ما اين بود که هم مي جنگيدند و هم ديگران را تربيت مي کردند، گفت: شهيد ميرزايي تنها مسئول تخريب جنگ نبود. بلکه او مسئول تربيت نيروها هم بود.او يکي از «باصفاترين» بچه هاي جبهه بود که در اوج شوخي و خنده هم نسبت به تربيت بچه ها حساسيت نشان مي داد.