جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۹۰
راي و بيعت

این شعری است که آقای محمد حسین جعفریان برای خواندن در جلسه دیدار شاعران با رهبر انقلاب سروده بودند.اما گویا به دلیل مخالفت برگزار کنندگان این امر محقق نشده است.البته آقا خودشان گفته اند که در جریان ماجرا نبوده اند و اجرای برنامه توسط دیگران مدیریت می شود.الا ایحال این سروده روز سه شنبه اولین بار در خراسان منتشر شد و به نظرم آمد شاید برای عده ای که روزنامه را نخوانده باشند این جا هم باز نشرش کنم.


مدتي اين مثنوي تأخير شد

آهوي ما گرگ شد، خنزير شد

شد رها سگ، باز و بسته ماند سنگ

اي برادر باز هم جنگ است، جنگ

سالکان بي خرد! بي پيرها!

ساحران! رمال ها! جن گير ها!

مکتب ايران چون دکان شماست

نفس تان- وا...- ايران شماست

عشق ايران کاش در سر داشتيد

کاش آن را نيز باور داشتيد

ناجوانمردان! زبانبازي بس است

از امام عصر(عج) اخاذي بس است

واي از آن روزي که با بانگ جلي

سايه بردارد ز سرهاتان ولي

پس زند خاک از کدورت هايتان

صورتک ها را ز صورت هايتان

بانگ بردارد ز اعماق وجود

فاش گويد آن چه را بود و نبود

طشت تان چون از سر بام اوفتاد

کله هاتان چون که خالي شد ز باد

رو شود تا خبث خوهاي شما

دست ما ماند گلوهاي شما

هان! گمان کرديد ما وامانده ايم؟

ما کنار دام بر جا مانده ايم

منتظر با تيغ ها و داس ها

پيشتر آييد اي خناس ها!

هر طرف کرديم دامي را رها

پيشتر آييد اي پتياره  ها!

تيغ کج آريم و گردانيم صاف

هر که ره گيرد به سوي انحراف

*

چون هلاهل مغز بادام شما

مانده فرزين گرچه در دام شما

اي دليل داعيان دين ما!

تاج سر! اي مرد! اي فرزين ما!

اين سخن را بشنو از اهل تميز

رأي و بيعت فرق ها دارد عزيز!

نيک مي دانيم از برهان و نقل

اين که بيعت عشق باشد رأي عقل

گرچه عقل ما ملاک خوبي است

يادمان باشد که پايش چوبي است

عقل آخر هم بماند در نود

عشق اما ختم کار و هست صد

هر چه رمل آريد و سحر و جفر و راز

عشق اسطرلاب اسرار است باز

چون رجز خوانند مردان نود؟

چون؟ که جاري در رگان ماست صد؟

**

ماه سنگي سرد و بي مقدار بود

گرمي خورشيد بر حسنش فزود

رو بگرداند چو خورشيدي ز  ماه

در محاق افتد قمر، گردد تباه

جملگي دانند، حتي خار و خس!

آبروي ماه از شمس است و بس


پی نوشت:

این سروده همراه با توضیحات خبرنگار حاضر درجلسه در روزنامه خراسان

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 23:14 | | لينک به اين مطلب