شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱
بادبادک باز ...



 نگاهي به رمان «بادبادک باز» نوشته «خالد حسيني»

 تاريخ رنج هاي يک سرزمين

 خراسان - مورخ شنبه  1391/11/28  شماره انتشار 18342

نویسنده: محسن هوشمند

بادبادک باز (The kite runner) نخستين اثر «خالد حسيني» نويسنده افغاني ساکن آمريکاست که در سال ۲۰۰۳ ميلادي و به زبان انگليسي منتشر شد. اين رمان در واقع روايتي داستان گونه از تاريخ معاصر افغانستان دارد و نويسنده در آن مي کوشد فرهنگ و تعاملات مردم سرزمين خودش را در قالبي زيبا به جامعه جهاني ارائه دهد و در نهايت به اين امر تاکيد مي کند که جنگ و ناامني تمام اين زيبايي ها را به خرابه هايي پر از درد و رنج مبدل کرده است. اين موضوع را به وضوح مي توان در مقايسه فصل هاي ابتدايي رمان با فصل هاي پاياني مشاهده کرد. داستاني که از ماجراي شاد جشنواره بادبادک بازي در کابل شروع مي شود و در فصل هاي پاياني، افغانستاني را نشان مي دهد که فقر، ظلم، ويراني و تزوير در آن بيداد مي کند.بررسي دقيق بادبادک باز نيازمند تامل در اين داستان از ۲ منظر ساختار داستاني و محتواست که در ادامه از هر دو منظر بادبادک بازرا به بوته نقد مي کشانيم.

 رمان يا تاريخ 

بادبادک باز بيش از آن که يک رمان قوي با گره و تعليق هاي داستاني قدرتمند باشد، يک کتاب تاريخ است؛ کتابي که ضمن روايت تاريخ افغانستان از دهه ۵۰ ميلادي تا سال انتشار کتاب، نقدهاي سياسي و اجتماعي نويسنده به وضعيت کشورش در ادوار گوناگون را بيان مي کند. توجه نويسنده به تاريخ ها، توصيف دقيق شرايط سياسي و اجتماعي افغانستان در ادوار گوناگون که در برخي موارد هيچ نقشي در روند جاري داستان ندارد و مکالمات گوناگون شخصيت ها درباره مسائل سياسي و اجتماعي که آن هم در پيشبرد روند داستان نقشي ندارد، حاکي از اهميت موضوع روايت تاريخ افغانستان در منظر نويسنده است.جدا از اين مي توان گفت رمان بادبادک باز علاوه بر يک روايت تاريخي، يک زندگي نامه است که خيلي ها آن را به زندگي نويسنده رمان منتسب مي کنند. نگاهي به زندگينامه خالد حسيني نيز بر اين انگاره صحه مي گذارد.

 گره کوچک براي اتفاقاتي بزرگ 

نکته اي که در ساختار داستاني رمان بادبادک باز جاي انتقاد دارد، ضعف در گره و تعليق هاي داستان است.گره اصلي اين داستان حسادت ها و شيطنت هاي کودکانه امير شخصيت اصلي داستان نسبت به حسن فرزند خدمتکار خانه شان در کابل است که در نهايت به رفتن حسن و پدرش علي به ولايت مادري شان «هزارستان» منجر مي شود. نبود تناسب ميان مجموعه اتفاقاتي که در بخش گره افکني داستان رخ مي دهد، يکي از مسائلي است که موجب نارضايتي مخاطب مي شود.مهم تر از اين پشيماني امير و اقداماتي است که در بخش گره گشايي داستان رخ مي دهد. هرچند نويسنده بسيار تلاش کرده با وقوع اتفاقات ناگوار گره اصلي داستان را بزرگ جلوه دهد، اما واقعيت اين است که اتفاقات مهمي که در ادامه داستان رخ مي دهد و امير را در شرايطي بسيار خطرناک به افغانستان طالباني مي کشاند، تناسبي با گره داستان ندارد.بادبادک باز از منظر تعليق نيز دچار ضعف جدي است. در واقع اين رمان در صفحات ابتدايي تعليقي کشاننده را در ذهن مخاطب ايجاد نمي کند و در فصل هاي بعدي نيز اين شرايط را تکرار مي کند.اما از ديگر سوي لحن ساده و شيرين خالد حسيني در روابط «بادبادک باز»، جذابيت وجودي اتفاقات تاريخ معاصر افغانستان، احساس همدردي مخاطب با مردم افغانستان و همچنين وجود داستانک هاي قوي در دل داستان اصلي باعث مي شود که مخاطب با رمان بادبادک باز همراه شود و آن را تا پايان دنبال کند.علاوه بر اين اتفاقات ۱۱ سپتامبر و جلب توجه جامعه جهاني به مسائل افغانستان موجب شد که بادبادک باز هم با اقبال روبه رو شود و در سال ۲۰۰۴ م در جمع ۱۰ رمان پرفروش آمريکا مطرح شود.

 از افغانستان تا آمريکا 

وقتي که بادبادک باز را از منظر محتوايي مورد توجه قرار مي دهيم، اولين نکته اي که به ذهن خطور مي کند تمجيد همراه با اغراق جامعه آمريکايي و حتي سياست هاي دولت آمريکاست. يکي از بخش هاي داستان که اين اغراق به طور جدي در آن مشاهده مي شود آنجاست که امير به سفارت پاکستان در آمريکا مراجعه مي کند. توصيف او از فضاي سفارت در مقايسه با آنچه در صفحات قبل از افغانستان طالباني و پاکستان وصف شده و رفتار سفير و افراد حاضر در سفارت خانه همگي از اين تمجيد همراه با اغراق حکايت دارد. اين رويکرد به گونه اي است که مخاطب در فصل هاي پاياني با مطالعه ماجراهاي مربوط به حمله آمريکا به افغانستان احساس شادماني مي کند و نويسنده نيز در لفافه اين حمله را به طور کامل توجيه مي کند.اما نکته مثبت اين بخش نيز اداي احترام نويسنده به فرهنگ بومي اصيل افغانستان و اسلام است.خالد حسيني حتي وقتي که زشتي هاي رفتار طالبان با مردم و اسلام همراه با تزوير و انحراف آن ها را به نمايش مي گذارد، تصويري از اسلام متعادل نيز نشان مي دهد تا از برداشت غلط نسبت به اصل اسلام جلوگيري کند.در اين بخش از داستان امير که سال هاست نماز نمي خواند و در خانواده اي سکولار بزرگ شده است، دوباره به نماز و روزه روي مي آورد و از خداوند درخواست کمک مي کند. همه اين ها نشان مي دهد که خالد حسيني نگران تلقي اسلام طالباني به جاي اسلام واقعي است.در مجموع مي توان گفت بادبادک باز روايتي از تاريخ سياسي و اجتماعي معاصر افغانستان است که به زباني داستاني و همراه با نقد و تحليل ارائه شده و براي علاقه مندان به فرهنگ و تاريخ افغانستان کتابي بسيار جذاب و پرمحتواست.


بادبادک باز بيش از آن که يک رمان قوي با گره و تعليق هاي داستاني قدرتمند باشد، يک کتاب تاريخ است؛ کتابي که ضمن روايت تاريخ افغانستان از دهه ۵۰ ميلادي تا سال انتشار کتاب، نقدهاي سياسي و اجتماعي نويسنده به وضعيت کشورش در ادوار گوناگون را بيان مي کند.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 10:35 | | لينک به اين مطلب