
عطاریانی- هوشمند- این روزها با توجه به حال وهوای معنوی ماه مبارک رمضان، دل ها همه رو به خداست. بسیاری از مردم خداجوی ما در چنین روزهایی به فراخور و توان مالی خود ضمن پهن کردن سفره های افطاری سعی می کنند از این فضا و موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند.طبخ و توزیع غذای گرم، توزیع کالاهای مختلف و اقلام خوراکی توسط موسسه های خیریه از جمله مواردی است که در ماه مبارک رمضان بیشتر از سایر ایام دیده می شود.
سفره اول
در میان این موارد، برخی حرکت های خودجوش و کاملا مردمی انصافا قابل تامل و توجه است.چندی پیش شهروندی که پیگیر گزارش های محله خراسان بود، با توجه به وجود محرومیت در برخی محلات ضمن مراجعه به خبرنگار ما و گرفتن آدرس، راهی این مناطق شد.او در حد توان مالی خود مقادیری برنج، روغن، مرغ و... تهیه کرده بود و همراه با خبرنگار ما آن ها را بین محرومان توزیع کرد. یک میلیون ریال ارزش کالاهای او بود اما باید اذعان کرد که برای ارزش کار او نمی توان مبلغی را تعیین کرد.از این حرکت ها در شهر مشهد و جای جای استان خراسان رضوی زیاد انجام می شود. افراد گمنامی که با هر بهانه ای مترصد کمک به محرومان هستند. افرادی که باید به آن ها غبطه خورد.
سفره دوم
در این حال بسیاری از شهروندان نیز با حضور در مراکز نگهداری کودکان یتیم، مراکز نگهداری معلولان ذهنی و... و اطعام این افراد در ماه مبارک رمضان، سفره های افطاری خود را با آن ها تقسیم می کنند.به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) یکی از شهروندان با برپایی سفره افطار در موسسه خیریه گلستان علی(ع) ضمن دادن هدایا به کودکان یتیم این موسسه اقدام به برگزاری جشن کرده بود.در این مراسم حضور شهروندان، افراد خیر و نیکوکار، کودکان یتیم بر سر یک سفره واقعا دیدنی و ستودنی بود. در مرکز فیاض بخش، شهیدبهشتی و فتح المبین که از مراکز فعال در نگهداری معلولان محسوب می شوند این حرکت ها بسیار دیده می شود.
سفره سوم
اما عده ای هم هستند که به جای حضور در چنین مراکز و موسسه هایی، مددجویان را به منازل خود می آورند تا در سفره افطاری از آن ها میزبانی کنند.این میزبان ها در ماه مبارک رمضان برای میهمانان خود سنگ تمام می گذارند.در یکی از این موارد چند شب پیش ساعت حدود ۱۹ به یکی از این منازل وارد شدم. سفره های زیبای افطار گسترده شده و حال و هوای خاصی به فضای خانه بخشیده بود. همه در جنب و جوش بودند و منتظر، گویا میهمانی مهمی در راه بود.چند دقیقه بعد میهمانان از راه رسیدند.حدود ۷۰ نفر و همه ساده، خندان و معصوم. آن ها جمعی از معلولان ذهنی تحت پوشش موسسه فتح المبین مشهد بودند که به دعوت این خانواده برای افطار به خانه آن ها آمده بودند.دور سفره ها نشسته و شروع به صحبت می کردند. منتظر بودند تا این که ندای اذان مغرب بلند شد و آن ها یک روز دیگر از ماه میهمانی خدا را پشت سر گذاشتند. آن ها در خانه پیرزنی که چند هفته پیش از این دنیا رفته بود به افطار دعوت شده بودند.اعضای خانه پیرزن که تا چند ساعت قبل عزادار درگذشت او بودند اکنون به دلیل حضور این میهمانان، حال و هوای دیگری پیدا کرده بودند.در همین حال یکی از دختران روشن دل شروع کرد به خواندن سرود«۱۲ تا گل یاس... که شاخه هاشو چیدن و...»کمی که گذشت همه جمع شدند دور تلویزیون نسبتا قدیمی خانه پیرزن و با شوق و ذوق و در حالی که نگاه های معصومشان میخکوب تلویزیون شده بود به تماشای مجموعه تلویزیونی پنجمین خورشید پرداختند.حدود ساعت ۲۱بود که با مقداری شیرینی و میوه و... که از سوی اعضای خانواده به آن ها داده شده بود و با شادی و خنده، منزل پیرزن را ترک کردند.یکی از اعضای خانواده در حالی که اشک از گونه هایش جاری بود، گفت: مطمئن هستم که مادر مرحومم از این کار راضی است و او را شاد کرده ایم.